محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

نی نی توپولی

آرزو...

امروز یکی از آرزوهای دوران کودکیت برآورده شد امروز موفق شدی تانکی رو که خیلی دوست داشتی رو بخری نمی دونی چقدر خوشحال بودی و تو پوست خودت نمی گنجیدی انگار دنیا رو بهت داده بودند  دو تا تانک بود من و بابایی انتخابمون یکی بود اما انتخاب تو متفاوت بود در آخر هم به سلیقه خودت خریدی دلیل هم داشتی میگفتی این زنجیر داره قشنگتره!!!!!!! قربونت برم بزرگ شدی  آآآآآآآآ... ...
26 اسفند 1391

حسادت فرزند بزرگتر...

برترین ها:  اضافه شدن فرزند جدید به خانواده حرکت بزرگی است. والدین باید به فرزندان بزرگ تر خود کمک کنند تا با حس حسادت به فرزند کوچک تر مبارزه کنند. یعنی وظیفه والدین در این مرحله از زندگی بیشتر می شود. پیش از تولد باید ذهن فرزند خود را برای آمدن یک خواهر یا برادر دیگر آماده کنید. بسیار طبیعی است که هنگام ورود عضو جدید به خانواده، فرزند بزرگ تر کمی از مرکز توجهات خارج شود.  با کمی تلاش و توجه ما برای از بین بردن این حسادت می توان تا حدی این حس حسادت را کاهش داد. در همین راستا، در این مطلب 6 روش برای کمک به فرزند بزرگ تر را برایتان نقل کرده ایم تا کمتر به فرزند تازه متولد شده حسادت کند. 1.    تعیین زم...
21 اسفند 1391

آزمایشگاه ...

امروز با آزمایشگاه تماس گرفتم گفت جواب آزمایش آماده ست بهد با کلینیک تخصصی تماس گرفتم گفت دکتر صمدی امشب مطب هست من اول محمد جواد و بردم داروخونه وزنش کردم با لیاس بیست کیلو بود بعدش خدا خدا کردم که نیاز به مصرف قرص نداشته باشه بعد سر راه رفتیم پارک یه بیست دقیقه ای بازی کرد بعد با هم رفتیم درمانگاه چون دیگه نوبت دهی تمام شده بود گفت برو سه شنبه منم گفتم شما که گفتید دکتر هست داشتم برمیگشتم در اتاقش باز شد رفتم پذیرش گفتم دکتر که هست گفت نوبت دهی تمام شده گفتم وضعیت ما اورژانسیه گفت بشین آخرین نفر برو تو همین حین رفتم جواب آزمایششو گرفتم خدا رو شکر به ظاهر خوب بود تی اس اچش آز اول 6 بود آز مجدد 4 درمان هم برا کودکان از 5 شروع میشد که شکر خدا...
15 اسفند 1391

آخرین روز از کلاس نقاشی..

امروز روز آخر کلاس نقاشی محمد جواد بود تا میاد به یه جایی عادت بکنه و انس  بگیره زود تموم میشه حالا ادامه کلاسها بعد از عیده نمیدونم بتونم ببرمش یا نه؟؟بستگی به شرایط جسمانی و ظاهری من داره ولی خیلی دوست دارم ادمه بده نقاشی رو چون استعدادش هم داره یه سری از نقاشی هاشو برای نمایشگاه که بعد از عید برگزار میشه ازم گرفت.. بهش میگم پسر جون بعد از عید هم ثبت نام میکنم کلاس نقاشی میگه دوست ندارم داداشی به دنیا میاد من برم کلاس بهش میگم خوب در این صورت دلت برا خانم پناهی و دوستات تنگ میشه!! برمیگرده میگه: خوب عکس یادگاریشونو نگاه میکنم .منم برای اینکه خودمو توجیح کنم سرمو چند بار با تعجب تکون میدم و میگم آهان...   این چند تا عکس...
15 اسفند 1391

نکاتی مهم برای داشتن رابطه خوب با فرزند...

اختلاف نظر بین نوجوان و والدین اجتناب ناپذیر است. اما در هر حال در برخی از موارد، والدین باید مراقب رفتارهای نوجوانشان باشند و آنها را منضبط بار آوردند.   1 - بیشتر از  آنکه برای فرزند خود صحبت کنید، به حرفهای او گوش دهید بخاطر داشته باشید که خداوند به ما دو گوش و یک دهان داده، بنابراین بهتر است به جای آنکه دائماً زبان به نصحیت نوجوان خود باز کنید، به حرفها و دردودل های او گوش فرا دهید. نوجوانان تمایل فراوانی برای صحبت کردن با والدین خود دارند، البته به شرط آنکه به اندازه کافی سکوت کنید و فرصت لازم برای صحبت کردن به او را بدهید. 2 - زمان هایی را به نوجوان خود اختصاص دهید ممکن است نوجوان شما در...
13 اسفند 1391

راه هایی برای بهبود رابطه مادران و پسران..

        اگر پسرتان بیش از حد غر می زند، عصبانی و خشمگین می شود و نسبت به پرسش های شما پاسخ های غیر منطقی و غیر معقولی می دهد یا با گستاخی رفتار می کند، باید به او بگویید، وقتی در کنار شماست، مراقب رفتار و گفتارش باشد.   قطعا یکی از بهترین و شگفت انگیزترین روابطی که در این دنیا وجود دارد، رابطه میان مادر و پسر است. مادر برای ایجاد یک رابطه خوب و مستحکم با پسرش، باید به مسأله تربیت او بیندیشد، تربیت به معنای سازندگی و پرورش شخصیت است. او باید در نظر بگیرد که چگونه انسانی را می خواهد پرورش دهد و فرزند خویش را بخوبی بشناسد، از ویژگی های جسمی و روحی او آگاه باشد، برنامه داشته با...
13 اسفند 1391

گنجشگک اشی مشی...

گنجشگک اشي مشي از قصه ها بيرون بيا برلب بوم ما نشين بپر بالا تو آسمون بگو به ابر مهربون که چشم پر اشکي داره بياد به شهر تشنمون بارون شر شربباره ببين هواي شهر ما تو چنگ دود اسير شده بگو به باد با لشکرش بياد که خيلي دير شده گنجشگک اشي مشي بخون بگوش آدما کاري کنم که شهرمون بمونه سبز و با صفا...
11 اسفند 1391

ماجرای زردی و بیمارستان

سه روزگی رفتیم درمانگاه کن آزمایش تیروئید دادی خون از پاشنه پات گرفتند که الحمدالله موردی نداشتی پنج روزگی بردیمت بیمارستان جواهری با توجه به آزمایش خون بیلی روبین 19 بود بستری شدی  من هم در اتاق مادران می اومدم بهت شیر میدادم زمان بیکاری شیر میدوشیدم با شیشه بهت میدادم زمان بستری در بیمارستان به علت زردی بالا05/10/86بود فردا که دکتر اطفال معاینه کرد گفت یه کم علایم تشنج داره سر این قضییه کلی اذیت شدم کلی هم گریه کردم بعد معرفی نامه گرفتیم رفتیم بیمارستان رسول اکرم دو سه روزی هم اونجا بودیم  فهمیدیم دکترت مشکوک بوده که تشنج داری در nicu تحت مراقبت بودی که علایمی دیده نشد ولی هنوز زردی داشتی بعد مرخص شدی آوردیمت خونه بردیمت پیش دک...
6 اسفند 1391