شب حضرت قاسم...
دیروز بعد از اقامه نماز ظهر با عمو ابوالفضل خانم بچه ها رفتیم محمد کریمی(چیذر) از شب حضرت رقیه هم شلوغ تر بود انگار هر چی به تاسوعا و عاشورا نزدیکتر میشیم مجالس عزای حسینی شلوغتر می شود
محمد جواد هم به همراه من اومد امیر عباس هم با زنعمو امیر محمد هم با عمو رفت قسمت مردا دیگه تنها نبودی با امیر عباس بازی میکردی بعد با اسباب بازیها خودتو مشغول کردی بعد هم رو سرو کول من بودی ولی از بهانه گیری که بریم خونمون خبر نبود بعد نماز مغرب را جماعت خوندیم برگشتیم خونه بعد از یک ساعت رفتیم مسجد محل حسابی پایه رفتن به روضه ای چون تا بهت میگم تو رو نمیبرم جلو تر از من حاضری و جلو دری!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی