تاسوعا و عاشورا...
امسال قسمت شد این دو روز ما به همراه عمو ابوالفضل اینا با هم بریم چیذر ولی بد جوری هوس کرده بودم برم امامزاده عینعلی و زینعلی ولی امسال هم قسمت نشد
از همه بدتر نماز ظهر عاشورا رو فرادا خوندم...چون تاسوعا یکساعت دیرتر رفتیم درها رو بستند تو حیاط نشستیم محمد جواد سرما خورد به خاطر همین عاشورا زودتر رفتیم( رفتیم داخل نشستیم)...
محمد جواد یه ذره باPSP بازی کرد بعد گرفت خوابید آخر مجلس به زور بیدارش کردم...
جالب اینجاست تو چیذر میگفت برام کشتی کج زن بیار منم به حرفش نکردم آخه همین مرداشو بازی میکرد هر کی رد میشد کلی نگاه میکرد حالا چیزی میگفتند یا نمیگفتند رو نمیدونم!!!چه برسه به زن اون وقت پرتمون میکردند بیرون!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی