اندر احوالات محمد جواد و داداشی...
محمد جواد کم کم خودشو با شرایط جدید داره وقف میده به طوریکه اون بی احتیاطی های قبلی رو دیگه نمیکنه مثلا قبلا با پا و سر ضربه میزد به شکم من ولی الان مواظبه که چنین اتفاقاتی نیافته بعضی اوقات هم میاد به من میگه مامان دهنتو باز کن بذار داداشیمو ببینم
یه روز هم چادر نمازم روبرداشت داد به من بعد گفت مامان بیا طناب بزن تا تخمت بشکنه تا داداشم زودتر به دنیا بیاد
توکارهای خونه هم کمکم میکنه مخصوصا زمانی که احساس کمر درد میکنم به زبان میارم تا میخوام دست به چیزی بزنم سریع میگه بذار من بکنم تو کمرت درد میکنه...
ولی هنوز هم آمادگیش برای مواجه شدن با کوچولو ناناز کمه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی