امون از دست تو...
امونم رو امروز بریدی بس که بچه ای...
امروز یکبار تا دم مدرسه رفتیم ولی مقاومت کردی اومدیم خونه من که لباس ها رو درآوردم باز گفتی میخوام برم مدرسه آخه بچه رحمی کن
الان هم مدرسه تشریف داری محمد مهدی هم خوابه منم از فرصت استفاده کردم اومدم دو سه خطی به یادگار بنویسم و برم
بای...........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی