محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

نی نی توپولی

یه روز..

1390/4/28 21:20
نویسنده : مامان صبا
374 بازدید
اشتراک گذاری

یه روزی از روزای خدا محمدجواد بی مقدمه گفت:

من بزرگ شدم مثل بابا قاسم بابایی هم مثل من کوچیک شد من بابایی رو دعوا میکنم من که حسابی از حرفش شوکه شده بودم پرسیدم چرا بابایی رو دعوا میکنی؟ گناه داره.

گفت:تو هم دعوا میکنم امیر محمد(پسر عمویش) هم دعوا میکنم گفتم برای چی؟گفت:آخه همتون منو دعوا کردید

بعد از اینکه مامان جون طاهره اومد تازه فهمیدم برا چی این حرفو زده به خاطر اینکه وقتی رفته بود پایین (من و مادر شوهرم و دوتا جاری هام تو یه ساختمونیم)مامان جون دعوات کرده بود البته به حق آخه حرفشو گوش نداده بودی و اذیتش کرده بودی ولی وقتی اومدی بالا اصلا بروز ندادی قضییه رو تا اینکه مامان جون برام تعریف کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

دانيال
28 تیر 90 10:32
سلام خاله جون من كدم 67 است ميشه به من هم راي بديد اگر هم اجازه بديد لينكتون كنم با احترام دانيال
مامان سید ابوالفضل
28 تیر 90 20:44
قربون بزرگ مرد کوچک برم که ناراحت شده نبینم دیگه ناراحت بشی عزیزم اگه دعوات میکنن بدون که دوستت دارن
مامان علي
30 تیر 90 0:44
ديگه دعواش نكنيدا
گلاره جون
30 تیر 90 14:09
asalam ishalah in roza zo tamam mishe sabr kon faghat sabr