محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

نی نی توپولی

ماجرای...

1390/5/13 18:36
نویسنده : مامان صبا
419 بازدید
اشتراک گذاری

 

روز دوم ماه رمضون بود که نماز ظهر وعصر با محمد جواد گل رفتیم مسجد محمد مثل باقی بچه ها تو مسجد سر وصدا میکرد به خاطر همین موضوع رفت بیرون از مسجد به بازی مشغول شد تا من نماز خوندم اومدم بعد گفت تشنمه از خادم مسجد لیوان یک بار مصرف گرفتم تا محمد جواد آب بخوره پس از نوشیدن آب ازم خواست اجازه بدم لیوانش رو پر از ماسه کنه  برای کامیونش منم قبول کردم ولی چشمتون...

منم با مامان جون طاهره مشغول صحبت کردن شدیم.... ای دل غافل.... تا به خودم اومدم دیدم مشغول خوردن ماسه هاست یه قرچ قورچی راه انداخته بود بیا و ببین..... هنوز که هنوزه از دستش دلخورم(  البته باهاش برخورد کردم) ولی هنوز برام سوال که چرا این کار رو کرد؟

پسر گلم محمد جواد عزیزم من از اونجایی که فکر میکردم بزرگ و عاقل شدی توقع چنین کاری رو نداشتم امیدوارم دوباره تکرار نشه ...دوستت دارم مامانی

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ماهان عشق ماشین
14 مرداد 90 11:39
سلام.بد نیست یه آزمایش آهن ازش بگیری.
الهام مامان رامیلا
14 مرداد 90 12:50
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 خاله چونم مرسی که به ما سر زدید محمد جواد گل ما رو ببوسید دوست دارم خاله جونم قبول باشه تمام عبادتهای خالصانتون
مامان سید ابوالفضل
14 مرداد 90 20:03
نکنه هنوز کم خونی داره یه آزمایش ازش بگیری همه چی مشخص میشه
مامان آریان جون
15 مرداد 90 0:18
وای از دست این خرابکارهااااااااااااااا. خدا به همه مامانا صبر بده.پسر گلتو ببوس
گلاره جون
16 مرداد 90 11:16
C VAE.AZ DAST IN VOROJAKA
shima
16 مرداد 90 20:02
khale ghorbonet bere mohamd javadi man
مامانی
22 مرداد 90 2:51
بچه ها دوست دارن همه چیز رو تجربه کنن.ما کم حوصله ایم.خدا صبر بده