روز پنجم سفر...
صبح محمد جواد سر حال و مستون از خواب بلند شد با فاطمه زهرا دختر کوچیکه عمو حسابی بازی کردند ناهار هم خونه عمو بودیم که داماد عمو اینا هم اومد بعد از نماز همگی به اضافه نرجس عمو منصور حرکت کردیم به سمت تهرون تو جاده چند جا ایستادیم عکس گرفتیم اومدن نرجس هم زمینه سرما خوردگی منو محمد جواد شد قائمشهر هم ایستادیم کلوچه سوغاتی خریدیم ساعت 8 شب رسیدیم خونه مختصر شامی و حموم و خواب....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی