محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نی نی توپولی

خانه اسباب بازی...

1391/12/6 9:07
نویسنده : مامان صبا
617 بازدید
اشتراک گذاری

امروز محمد جواد ساعت نه صبح بیدار شد و موفق شدیم ساعت ده صبحانه بخوریم بعد از صبحانه ناهار روبار کردم به اتفاق پسملی خودم رفتیم خونه اسباب بازی مبعث برای پرسیدن چند تا سوال که با استقبال گرم پرسنل اونجا محمد رو بردند داخل اول به منم اجازه ورود ندادند گفتن که ورود مادران ممنوعه بعد که اضطراب محمد جواد رو دیدن گفتند برم داخل(من حتی با محمد جواد درباره محلی که میخواستیم بریم صحبت نکرده بودم و این عکس العمل به نظر من طبیعی بود)ساعت نقاشی بود مربی مهد نقاشی کشیده بود بچه ها رنگ آمیزی میکردند بعد مربی به عنوان تشویق بهشون ورچسب میداد محمد جواد هم اولش با تعجب پیش من نشسته بود بچه ها رو نگاه میکردتا اینکه مربی ازش اسمشو پرسید محمد جواد به آهستگی ونامفهوم گفت محمد جواد دوباره پرسید تا سر صحبت و تعامل برقرار بشه بعد یه نقاشی بهش داد تا رنگ بزنه بره ور چسب بگیره محمد جواد بی درنگ رنگ کرد  داد به من و گفت تو نشون بده تا ازش گرفتم مربی گفت بذار خودش بده محمد جواد هم از راه دور دستشو دراز کرد که مربی گفت بیا جلوتر محمد گام های شمرده شمرده برداشت تا کاغذ رو به مربی رسوند بعد مورد تشویق قرار گرفت یه ور چسب به انتخاب خودش که آلبالو بود گرفت بعد مربی بهش گفت که اگه مامانی بره بیرون بشینه پیش مامانا تو هم برام یه بسم الله الرحمن الرحیم بخونی یه ور چسب دیگه بهت میدم محمد جواد هم با من مشورتی کرد و یه دو دو تا چارتا کرد دید که پیشنهاد خوبی شده سریع قبول کرد فقط میترسید بذارمش برم ساعت تغذیه بچه ها هم بود همه خوراکی هاشونو از کیفشون در آوردند و مشغول خوردن شدن منم برا محمد جواد هیچی نخریده بودم از طرفی هم جرات نمیکردم تنهاش بذارم و برم سوپر مارکت ترجیح دادم از یکی از مامانا که داشت میرفت خواهش کنم که برا محمد هم بخره اکثر بچه ها خوراکیشون شیر کاکائو و کیک بود منم همونو سارش دادم که یه مرتبه دیدم محمد جواد کنار من ایستاده و خوشحاله که موفق شده یه ور چسب دیگه بگیره انتخاب دومش هم توت فرنگی بود خوراکیشم اصلا نخورد بعد از مشورت با مدیر خانه اسباب بازی ازم خواست که بیشتر از نیم ساعت تا یکساعت اینجا نمونه و هر وقت گفت خسته شدم بریم خونه تا چند هفته خودتون تو مهد باشید بعد ده دقیقه برو بیرون برگرد تا عادت کنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

nafasemaman
14 مهر 90 15:42
الاهیییییییییی چه مظلومانه دوست دارم خالهههههههههههههههههههههه