محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

نی نی توپولی

ماه هشتم بارداری

بابا جون رحمان مامان جون مرضیه اومدند تهران برای خرید سیسمونی من و بابا قاسم هم رفیم کمد و تختخوابتو mdfصورتی ملایم گرفتیم بقیه ست سیسمونی رو سرمه ای خلاصه یک هفته خرید سیسمونی طول کشید. در تاریخ21/09/21جشن سیسمونی گرفتیم.                                                                     ...
29 خرداد 1390

مشخص شدن جنسیت(7ماهگی)

در تاریخ 07/07/1386سونوگرافی به شرح زیر بود»: weight:1100-+100gr sex:male از اون وقت دیگه  محمد صدات میکردم باهات حرف میزدم                                         ...
29 خرداد 1390

هفته بیستم بارداری

دوتا آزمایش خانم دکتر فصیحی نوشت انجام دادم آزمایشگاه نیلو خیابان ولیعصر سندرم داون و هپاتیت و ایدز از اینجور چیزا یه سری اسید فولیک ویتامین  تجویز کرده بود میخوردم هر روز سوره یوسف را میخوندم خربزه به انار کندر قرص امگا3 می خوردم. یادم رفت بنویسم بعد امتحانتم رفتم شاهرود پیش مامان جون مرضیه ننجون فاطمه رو برده بودند بیمارستان رفتیم ملاقات روزای پایانی عمرش بودپاک و معصوم در انتظار مرگ خلاصه 19تیر فوت شد من در مراسم شرکت کردمولی همه جوره مراعات حال تو رو کردم تو مردادماه چهلم بود شرکت کردیم بعد راهی شمال شدیم تفریحی 3روزه برای عوض شدن حالمون مسافرت خوبی بود ولی آخرین مسافرت دوران بارداریم بودتو مهر که عید فطر بود سال نو ننجو...
29 خرداد 1390

مهمونی خونه پارسا

امشب به مناسبت پا قدم  نی نی پارسا رفتیم خونشون. آخه چقدر کوچولو  و دوست داشتنی بود. محمدم دیدم داره حسودی میکنه چون آخر سر انگشت پای نی نی را فشار داد شاید هم لمس کردن بوده نمیدونم                                                     ...
29 خرداد 1390

ختنه سورن

ختنه هم برامون ماجرایی شده بود من برای ختنه محمد جواد چندین بار به بیمارستان های مختلفی مراجعه کردم ولی هر بار بعد از ورفت وآمدها ساعات زیادی از عمر گرانبها ... بی نتیجه دست از پا دراز تر بر میگشتیم به جرات میتونم بگم  بیش از ٥پزشک محمدو معاینه کرد حتی یه بار رفت اتاق عمل تو بیمارستان میلاد یه ٤٠دقیقه ای تو بود ولی دکتر نیامد دیگه خسته شدم گفتم پول گوسفندی که قرار بود قربانی کنیم را میدم دکتر خصوصی ولی باورتون نمیشه بعد از این همه اذیت شدن این دکتر هم سرکاری بود یادمه یه روز محمد و از صبح تا غروب ناشتا نگه داشتیم دیگه طوری شده بود از گشنگی کف بیمارستان اگه بیسکویتی افتاده بود میخواست بر داره و بخوره خلاصه بازم ...
28 خرداد 1390

تولدت مبارک محمد جواد کوچولو

ساعت ورود به اتاق عمل: 8صبح ساعت تولد نی نی:8:35صبح خروج از اتاق عمل:9:30صبح  بیهوشم نکردن نخاعی (موضعی) بود و تو نستم زمانی که به دنیا اومدی صدای گریه ات را بشنوم خیلی دوست داشتم لحظه به دنیا اومدنتو فیلم داشتم وی هر چه دوندگی کردیم نگذاشتند اون روز با اعتماد به نفس کامل وارد اتاق عمل شدم  نزدیک در که شدم مامان جون مرضیه را دیدم دیشب اومده بود تهران گفت بابا قاسم داره ماشین پارک میکنه بابا رو ندیدم حیف شدتا وارد شدم صدای نوزادی را شنیدم که تازه متولد شده بود بلند گریه میکردفکر کنم دختر بود من اولین نفر دکتر صدیق پور بودم رفتم روی یه تخت باریک یه سری دستگاه به من وصل کردند متخصص بیهوشی با تزریق در نخاع سر شدن کمر به پایی...
28 خرداد 1390