محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

نی نی توپولی

قاری کوچولو...

  و اما بگم از قرآن خواندن محمد جوادگلم که مامانی همیشه قلبش  براش میتپه... سوره توحید                                     " بسم الله الرحمن الرحیم" قل هو الله احد@قل هو  والله السمند@لم یلد ولم یولد @ولم یکن له کفوا احد@                                          " بسم الله الرحمن الرحیم" اذا جاء نصرالله والفتح@ورایت الکوثر یدخلون فی دین الله افواجا@ فسبح بربک واستغفره انه کان توابا@     ...
6 اسفند 1391

پس من کجا ام؟؟؟

دیشب حالم خوب نبود رو تختم دراز کشیده بودم که محمد جوتد هم اومد پیشم دراز کشید اول یه ذره بازو هامو نیشگون گرفت (عادت همیشگی که همزمان دندوناش هم روی هم فشارمیده ) ...بعد ازم پرسید تابلو  عکس کیه؟ بدونه این که نگاه کنم گفتم بابایی بعد با تعجب گفتی بابایی نیست که!!! منم چشامو باز کردم دیدم تابلو فرش زنه رو میگی خندم گرفت بعد روبروی تخت هم عکس عروسیمون آویزونه با اشاره گفت اون عکس بابایی تو رو بغل کرده ، اون چیه گذاشتی رو سرت؟؟؟ منم گفتم..تاج ....بعد از یه پوزخند برگشت و گفت: مگه تو خروسی که تاج داری؟؟!! کوچولوتر که بود همیشه تو اون عکس دنبال خودش میگشت ...پس من کجا ام؟؟ مامان نوشت: مامان جون مرضیه با خاله جون راضیه رفتند شمال!! م...
6 اسفند 1391

یه سلام اردیبهشتی...

سلام به همه دوستان ما برگشتیم با کلی تاخیر اگه خدا بخواد دیگه هستیم در خدمتتون با یه عالمه عکس و خاطره  حسابی دلتنگ شما دوستان نی نی وبلاگی شدم از همه شما سپاس گذارم که در غیاب ما بازم به وبکده ما سر زدید...
6 اسفند 1391

محمد جواد در نمایشگاه کتاب...

دیروز محمد جواد رو بردیم مصلای تهران فوق العاده شلوغ بود و با سالهای دیگه خیلی متفاوت بود از این جهت که سالن کودک و نوجوان بیشتر در چادرها مستقر شده بود هوا هم گرم بود حسابی کلافه کننده بود جذابیت کمتری نسبت به سالهای گذشته برا بچه ها داشت ولی از نظر ناشران عالی بود ... لیست کتابهای خریداری شده از نمایشگاه کتاب برای محمد عزیزم: 1. آموزش مفاهیم علوم و ریاضی وآمادگی برای نوشتار. -حواستو جمع کن {شناخت اعداد از 1 تا 5} -حواستو جمع کن {آشنایی با کاربرد وسایل مختلف} -حواستو جمع کن {ارتباطات محیط اطراف ما} -حواستو جمع کن{شمارش و ترتیب اعداد 1 تا 9} -حواستو جمع کن{شناخت و طبقه بندی جانوران} -حواستو جمع کن {شناخت و طبقه بندی...
6 اسفند 1391

عکس...

از کجا بگم از اونجایی که مامانی عاشق ثبت کردن لحظات زندگیته ودر پی روزهایی که میان و میرند فقط ثبت لحظات شاد از طریق عکسها می مانند وووووووووووووای امروز همه اون خاطرات قشنگت دلیت شد خیلی ناراحتم چون عکسهای مربوط به افطاری محل کار بابایی اونجایی که سفال بازی کردی و جایزه هم دوتا توپ وکلاه وبادکنک بن تن گرفتی وعکسهای و فیلمها مربوط به خانه اسباب بازیت آخ بدجور دلم سوخت لعنت به این شانسسسس!!!!!!!!!!! تازه فکرشو بکن به سه چهارتا از مامانای قول داده بودم سیدی براشون بزنم آبروم رفت
6 اسفند 1391