روز دوم سفر...
صبح روز بعد جمعه عمو ابوالفضل اینا قصد رفتن به مشهد رو داشتند اول به اتفاق هم رفتیم فردوس رضا زیارت اهل قبور پدر بزرگ و مادر بزرگ مامانی و بابایی بعد عمو اینا از ما جدا شدند رفتند مشهد محمد هم کلی بهونه گرفت که ما هم بریم امام رضا ناهار خونه عمه آمنه بودیم بعد از ناهار رفتیم خونه پسر عمه بابایی عباس به اتفاق دختر عمو ها بابایی و مامان جون رفتیم پاتختی شام هم رفتیم خونه پسر عمه عباس اینا همونجا هم خوابیدیم بابا قاسم میگفت شب بریم چشمه علی بخوابیم من منصرفش کردم چون میترسیدم گلم سرما بخوره ...ترجیحا همو نجا خوابیدیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی