سفر..
بابایی ومامان جون طاهره و بابا جون داود رفتند مسافرت البته به منظور رفتن ختم یکی از بستگان بابا جون منم زیاد نمی شناسم و من وتو هم رفتیم خونه باباجون رحمان اونجا بودیم تا اینکه خبر فارغ شدن زن عمو نرگس را دادند تو را گذاشتم پیش دایی مجتبی ومن و مامان جون مرضیه وبابا جون رحمان رفتیم بیمارستان عیادت زن عمو نرگس تازه من رفتم nicuنی نی (پسمل عمو) رو دیدم هزار الله و اکبر خیلی ناناز بود .میگند شبیه امیر محمده دادش نی نی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی