محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

نی نی توپولی

میلاد با سعادت امام محمد تقی علیه السلام و شش ماه کربلا مبارکباد...

  میلاد فرخنده امام محمد تقی (ع) و شش ماهه امام حسین (ع) حضرت علی اضر بر دلداگان حسینی مبارک... ارادتمند امام رضا هم هستیم تولد امام جواد و همین جا خدمت شما تبریک عرض می کنیم...یا جواد ائمه(علیه السلام)     ...
22 ارديبهشت 1393

عکس فارغ التحصیلی

امروز رضایت نامه اردو شما رو امضاءزدم بردی مدرسه یاد اولین اردو تون افتادم که اصلا دوست نداشتی بری حالا ببین با چه ذوق و شوقی وپوزی اومدی میگی میخوام برم اردو...(باغ وحش ارم) امروز عکس فارغ التحصیلیتم ازت می انداز ند خدا کنه خوب بشه... انشاله موفقیتهای بعدی تو جشن بگیریم... ...
16 ارديبهشت 1393

همینطوری...

قربونت برم تعطیلات نوروزی هم تموم شد حسابی خوش گذروندی حسابی هم پشتت باد خورده امروز میگفتی اگه من تو عید با معلمم میرفتم مدرسه الان دیگه تعطیل بودم.. امروز 16 فروردین رفتی مدرسه البته بدون من چون همون موقعه مهمون اومد مجبور شدم با مامان بزرگ بفرستمت ... آرزوی صحت وسلامتی عاقبت بخیری برات دارم ...
16 ارديبهشت 1393

روز مادر...

روز مادر برای ادای فریضه رفته بودم مسجد وقتی برگشتم کسی خونه نبود نمی تونستم حدس بزنم که شاید رفته باشن برا روز زن کادو بخرن چون شوشو کادوش رو دیشب داده بود گوشی بود(GALAXY-samsung) حتی محمد مهدی هم برده بودند پس از پرسوجو از مادرشوهرم متوجه شدم رفتند بیرون ... خوب منتظر شدم برگردند که یهو صدای زنگ درب پذیرایی اومد محمد جواد بود حسابی غافلگیر کردم یه کادو کوچولو دستش بود بازش کردم یه شال بود حتما عکسش رو به یادگار میذارم  در آغوشش گرفتم و بوسیدمش اصلا فکرش رو نمیکردم که اولین کادو روز مادر رو تو این سن ازش بگیرم بعدا از شوشو پرسیدم قضیه خریدن کادو گفت :معلمشون بهشون گفته که یواشکی با باباهاتون برید برا ماماناتون کادو بخری...
14 ارديبهشت 1393

پسر راستگوی من...

دوسه روز پیش با شوشو و پسران رفتیم شهروند خرید کادو روز مادر!!!!!!! خلاصه هی گشتیم وگشتیم به  خردکن  ختم شد دوتا برا دوتا مامان عزیز... اومدیم خونه من گفتم حالا که آلو تو دهن محمد جواد خیس نمی خوره بام توجیحش کنم  تو این یه هفته قضیه رو لو نده... خلاصه ما توجیحش کردیم ... تادیروز تو صحبتهامون با مادر شوهرم  برگشتم گفتم خدا رو شکر محمد جواد اصلا دروغ نمیگه ؟؟اونم نه برداشت نه گذاشت گفت البته که دروغ میگه!! اولش که از قضیه خبر نداشتم بهم برخورد چرا اینطوری میگه !!!!  بهش گفتم چطور چی گفته:گفتش به من خردکن تورو نشون داده گفته یکی برا تو از اینا عیدی خریدیم یکی برا مامان جون مرضیه اول حرفشو باور کردم ولی وقتی گ...
26 فروردين 1393

نگاه اجمالی به سال نو د ودو...

خدایا همه چیز رو وهمه کس را واگذار میکنم به خودت تو ای قادر توانا قاضی عادل ...     فروردین 92:تولد عضو جدید خانواده محمد مهدی گل اردیبهشت 92:ختنه سورون محمد مهدی خرداد92:اولین سفر چهار نفره به مشهد مقدس تیر 92: اولین سفر چهار نفره به گرگان شهریور 92:سفر مامان جون مرضیه و طاهره بابا جون رحمان وداود به سرزمین وحی حج واجب مهر ماه92:مدرسه رفتن محمد جواد اولین سال تحصیلی پسر ارشدم اسفند 92 تولد فرشته کوچولو خاله
16 فروردين 1393