خاطرات روز اول سفر...
ما ساعت 8 صبح روز 5شنبه به سمت شمال از جاده هراز حرکت کردیم محمد جواد خواب آلود بود پس از انتقالش به ماشین دوباره خوابید.داشتیم میرفتیم که حوالی ....خوردیم به یه ترافیک سنگین بعد مجددا برگشتیم عقبتر از یه فرعی که میخورد به جاده فیروزکوه رفتیم اولش آسفالت بود بعد جاده در دست راهداری بود خلاصه پس از 20دقیقه ایستادن باز شد از اونجا رسیدیم به یه روستا به نام منظریه جای خوش منظره و ییلاقی بود از سرمای زیاد تازه گیلاس های پیش رس رسیده بود گیلاس صورتی از دو تا از خانم های پیر بومی مقداری خریدیم جا تون خالی صرف شد وکمی جلوتر نار رودخانه نشستیم برا صبحانه محمد جواد هم حسابی آب بازی کرد حتی برا خوردن صبحانه هم نیامدچند تا عکس هم گرفتیم استراحت کردیم ر...
نویسنده :
مامان صبا
16:52