واکسن آنفولانزا...
امروز محمد جواد و بردم درمانگاه ایرانپارس که هم اون واکسنشو بزنه هم من بخیه صورتمو بکشم(خال گوشه چشممو بردشتم دو تا بخیه خورده) به دلیل نداشتن اجازه کشیدن بخیه از دکتر بران انجام ندادند بعد فورا رفتیم طبقه دوم یکی از دستیار دندانپزشک اومد با ترفندی که به کار برد واکسنشو تزریق کرد اول از همه پرسید اسمت چیه ؟محمد جواد هم محلش نذاشت مجدد پرسید بازم جواب نشنید گفت خوب حالا که اسمتو نمیگی منم اسممو به تو نمیگم بعد بهش گفت دوست داری رو دستت نقاشی بکشم محمد جواد گفت :آره بعد به من گفت آستین بلوزشو نگه دارم بابایی هم صورتشو به سمت مامانی محمد هم دوست داشت ببینه که قضییه نقاشی چیه؟ تا به خودمون اومدیم دیدیم بدون سر سوزن اشک و آهی تزریق تم...
نویسنده :
مامان صبا
1:21